۱۳۹۵ مرداد ۳۱, یکشنبه

پیشنهاد به دانشگاه تهران


در موردِ اتهامِ سرقتِ علمیِ آقای دکتر محمود خاتمی، اجازه دهید موردی را مرور کنم که شخصاً کشف کردم و اعلام کردم. در سیاهه‌ی آثارِ ایشان مشخصاتِ مقاله‌ای بود (و هنوز هم در صفحه‌ی ایشان در وبگاهِ رسمیِ دانشگاه تهران هست) که ایشان در نشریه‌ی پژوهشیِ اُرگانون اِف منتشر کرده بودند. با اختلافاتی جزئی (چکیده و عنوانِ بعضی بخش‌ها)، همین مقاله به نامِ مؤلفی دیگر در کتابی از انتشاراتِ راتلج منتشر شده است. کمتر از ده روز بعد از انتشارِ مطلبِ این وبلاگ، ارگانون اف رسماً اعلام کرد که مقاله‌ی تحتِ نامِ آقای دکتر محمود خاتمی را از وبگاهِ نشریه برداشته است و از خوانندگان و از آن مؤلفِ دیگر عذرخواهی کرد و ابرازِ تأسف کرد که داوران و ویراستاران‌اش درنیافته بوده‌اند که مقاله‌ی فرستاده‌شده به نامِ آقای دکتر خاتمی منحول بوده است.

چند هفته بعد از انتشارِ اولین اتهامات، دانشگاه تهران بیانیه‌ای منتشر کرد که گرچه نامی از استادِ متهم نیاورده بود، گویا درکِ عمومیْ این بود که درباره‌ی آقای دکتر محمود خاتمی است. دانشگاه تهران رسماً گفته بود که کمیته‌ای تشکیل داده است که سریعاً و دقیقاً و به‌جدّ به اتهاماتی در موردِ "عدم رعایت امانت داری علمی از سوی یکی از اعضای هیأت علمی"اش رسیدگی کند و نتیجه را، هر چه که باشد، برای تنویرِ افکارِ عمومی منتشر کند. از روزِ انتشارِ آن بیانیه بیش از ششصد روز گذشته است. (صرفاً برای مقایسه‌ی طولِ مدت: دادگاهِ نورمبرگ کمتر از یازده ماه طول کشید.)

اعتبارِ دانشگاه فقط وابسته به این نیست که تعدادِ استادان‌اش چقدر است... غیر از این، گمان می‌کنم که، دست‌کم در بیرون از مرزهای ایران، تعدادِ کسانی از اهلِ علم که می‌دانند که استادانِ دانشگاه تهران دقیقاً کدام کتاب‌های ارسطو یا کانت را به فارسی ترجمه کرده‌اند کمتر باشد از تعدادِ کسانی که اجمالاً از خلاف‌های هولناکِ آکادمیکی خبر دارند که یکی از استادانِ فلسفه‌ی دانشگاه تهران به آنها متهم شده است. پیشنهادِ من به دانشگاه این است که بیانیه‌ی دیگری صادر کند و، برای تنویرِ افکارِ عمومی، یا توضیح بدهد که بررسی‌های دقیق و جدّیِ کمیته هنوز به نتیجه‌ی قطعی نرسیده، یا رسماً بگوید که نظرش تغییر کرده و بنا ندارد نتیجه‌ی بررسی را اعلام کند.

باز هم درباره‌ی اتهامِ انتحال.

۱۳۹۵ مرداد ۳۰, شنبه

سالِ سی‌ویک، سالِ سی‌ودو



امام جمعه مشهد با اشاره به کودتای ۲۸ مرداد گفت: در جریان کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد و سقوط نهضت ملی ثابت شد تا زمانی که دین و روحانیت پشت نهضتی باشد هیچ نیرویی نمی‌ تواند شکستش دهد، اما اگر نباشد این نهضت فروپاشیدنی است. حضور مرحوم آیت اللـه کاشانی و فدائیان اسلام سبب فرار شاه شد و نظام شاهنشاهی را در پرتگاه سقوط قرار داد اما به فاصله ۲۹ روز و به دلیل فاصله گرفتن از دین و روحانیت شاهد ربع قرن جنایات رژیم پهلوی بودیم. 

[...]

وی تأکید کرد: وقتی نهضت ملی باشد اما اسلام در آن نباشد به فاصله ۲۹ روز یعنی ۳۰ تیر تا ۲۸ مرداد، آن نهضت فرو می پاشد و اگر دین نباشد همه چیزمان از دست رفته است.

۱۳۹۵ مرداد ۲۹, جمعه

شهشهانی در شفق


انتشاراتِ دُوِر را احتمالاً تعدادِ زیادی از کتاب‌دوستان می‌شناسند، احتمالاً در درجه‌ی اول چونان ناشری که بیش از نیم‌قرن است که کتاب‌های خوبِ نایاب را، در علوم و ریاضیات و ادبیات و غیره، با کیفیتِ عالی (از نظرِ کاغذ و صحافی و بعضاً مقدمه‌ای اضافی) و با قیمتِ بسیار کم بازنشر می‌کند. 

اما این تنها کارِ دُوِر نیست: مجموعه‌ی Aurora متن‌های جدیدی در ریاضیات را منتشر می‌کند. از کتاب‌های این مجموعه، یکی که در همین روزهای اخیر منتشر شده کتابی است از سیاوش شهشهانی با عنوانِ درسی مقدماتی در خمینه‌های دیفرانسیل‌پذیر:

Siavash Shahshahani, An Introductory Course on Differentiable Manifolds, Dover, New York, 2016; vii+360pp.

پیشگفتار و فهرست و چند صفحه‌ای از کتاب را می‌شود در گوگل‌بوکز دید.

۱۳۹۵ مرداد ۲۱, پنجشنبه

βράχιστος χρόνος


- می‌گویند یک شبی در ۱۶۵۸، پاسکال، که مدتی بود ریاضیات و فیزیک را کنار گذاشته بود و یکسره به الهیات می‌پرداخت، دندان‌اش درد می‌کرد. تا درد را فراموش کند، فکرش را بر چند مسأله در چرخزادها متمرکز کرد. دردْ رفت، و پاسکال این را نشانه‌ای آسمانی گرفت برای جوازِ پرداختن به علم. چند روز بعد حلِ مسأله‌ای را تکمیل کرد که گالیله و دکارت را ناکام گذاشته بود.

- خب؟

- خب حالا من از پاسکال چه کم دارم؟

- من البته در موردِ میزانِ ایمانِ تو چیزی نمی‌پرسم (و ظنّ نیکو می‌برَم در حقّ دوست)؛ اما، بگو ببینم، دندان‌درد داری؟

- شدیداً.

- پس می‌مانَد هوشی در حدِ پاسکال. داری؟

- نه به گمان‌ام.

- این احتیاط‌ در جواب را می‌ستایم. حالا هوش و ایمان به کنار؛ مسأله‌ی ریاضی‌ای داری که بخواهی حل‌اش کنی؟

- نه. می‌خواستم از تو مسأله بخواهم.

- بیا برویم دکتر. در شهر چند درمانگاهِ شبانه‌روزیِ دندان‌پزشکی هست.

[بخشی از یک گفت‌وگوی الیاس با خودش در قرنِ قبل. دقیقاً روشن نیست که ظنّ‌نیکوبردنِ او به خودش دقیقاً یعنی چه.]

۱۳۹۵ مرداد ۱۶, شنبه

در بابِ یکی از شرایطِ لازم برای خوب‌بودنِ ترجمه


می‌گوید که ترجمه‌ی فارسیِ رمانی را اخیراً خوانده، و ترجمه به نظرش "بسیار خوب" بوده است. یکی-دو جمله‌ی بعد، در ادامه‌ی صحبت‌اش (که من دارم دزدانه گوش می‌کنم) می‌گوید که متنِ اصلی را ندیده است. 

خوب‌بودنِ ترجمه، خوب‌بودنِ ترجمه است:‌ در نسبت‌اش با چیزِ دیگری (متنِ اصلی) است که تعریف می‌شود. شاید متنِ فارسی روشن و روان باشد؛ اما: آیا همه‌ی متن را به فارسی برگردانده، یا جاهایی را از متن حذف کرده (یا به متن اضافه کرده)؟ آیا لحن و واژگانِ ترجمه به طرزِ معقولی منعکس‌کننده‌ی لحن و واژگانِ متنِ اصلی هست؟‌ جایی اگر در متنِ‌ اصلیْ جمله‌ها طولانی است، یا واژگان‌اش قدیمی یا رسمی، این طولانی‌بودن و قدیمی‌بودن و رسمی‌بودن در ترجمه هم هست؟ اگر، از نظرِ ساده‌بودن و آسان‌خوانی، ترجمه‌ی فارسی‌مان از هیوم و راسل و کواین مثلِ هم است، آنگاه حداقل دو تا از اینها را درست ترجمه نکرده‌ایم!